سالها پیش در دوره کارآموزی وکالت یکی از تکالیف ما این بود که هفتهای یک بار به شعب دادگاه مراجعه و از پروندههایی که مطالعه میکنیم گزارش بنویسیم
البته چنانچه مدیر محترم شعبه بذل محبت میفرمودند و یک صندلی در گوشهای از دفتر در اختیار میگذاشتند تا دو سه ساعت سرپا مجبور به خواندن اوراق و برداشتن یادداشت نشویم کار پر جاذبهتری بود.
به خاطر دارم موضوع یکی از پروندهها دادخواستی بود از طرف یک پیر مرد هشتاد و چندساله علیه همسرش که اون هم بیشتر از هشتاد سال سن داشت و به قهر به خانه فرزندانش رفته بود.
پیر مرد از دادگاه درخواست داشت تا حکم به الزام زوجه به تمکین از او صادر کند.
ظاهرا این زوجین نه چندان جوان! بد جوری بنای ناسازگاری گذاشته داشتند و هیچ کدام هم حاضر نبودند از خر شیطون پایین بیایند.
اوراق پرونده نشان میداد همسر پیر مرد هم وکیل داشت و او با این استدلال که زوجه به علت کهولت سن در دوران تقاعد و استراحت بسر میبرد و الزامی به تمکین ندارد درخواست صدور حکم علیه زوج به پرداخت نفقه و را نموده بود.
من از سر انجام این پرونده با خبر نشدم ولی خیلی دلم میخواست بدانم قضیه چگونه ختم میشود تصور میکنید چنانچه شما قاضی آن پرونده بودید چه حکمی صادر میکردید؟
خاطرات پرویز رضایی کارشناس حقوق