بیشتر از هشت سال از جداییشان میگذشت خانم قباله طلاق را روی میز من گذاشت و گفت: دویست و هشت سکه طلا مهریهام بود برای اینکه بتوانم طلاق بگیرم مجبور شدم صد و چهارده تای آن را ببخشم امروز هم آمدهام هشتاد تای دیگر را ببخشم در عوض این آقا هم به پدر من وکالت بدهد.
اولا: از طرف او نسبت به ازدواج دخترم با هر کس که خواست اعلام رضایت کند.
ثانیا: اجازه خروج از کشور به او بدهد.
و اضافه کرد: یکی از اقوام ما که وکیل هم هست توصیه کرده تا در سند بخشش مهریه حتما قید شود که این بخشش در قبال رضایت پدر برای ازدواج دخترش بوده!
در مورد سن دخترشان پرسیدم خانم گفت: در حال حاضر بیست و پنج سال دارد…
توضیح دادم:
اولا: نه شرعا و نه به موجب قوانین و مقررات امکان تنظیم چنین سندی یعنی بخشش مهریه (ابراء) به شرط رضایت پدر با ازدواج دختر وجود ندارد، زیرا نفس چنین حقی برای پدر دارای ارزش مالی نبوده و صرفا برای رعایت مصلحت دختر به او داده شده است (البته در کانتکسی که چنین حقی را برای پدر نسبت به ازدواج دختری که به سن قانونی رسیده است به رسمیت میشناسد و الا فلا)
ثانیا: با توجه به اینکه دختر مشترک شما به سن رشد رسیده و از طرفی هنوز ازدواج نکرده برای خروج از کشور نیاز به اجازه هیچ مردی ندارد و میتواند هر زمان که بخواهد از کشور خارج شود.
وقتی اسناد مورد درخواست آنها آماده و امضا شد مرد خیلی سریع دفترخانه را ترک کرد.
اما ظاهرا زن که بر خلاف شناسنامهاش چند سالی از مرد مسنتر به نظر میرسید انگار مایل نبود بدون توضیحی در مورد خودش و علت جدایی شأن دفترخانه را ترک کند به بهانه خداحافظی وارد اتاق من شد و دادنامهای را که مربوط به سالهای قبل از طلاق شأن بود به من نشان داد و گفت: آقا به ظاهر محترم و با شخصیت او نگاه نکنید (مرد بسیار آرام و متین به نظر میرسید) از {…} اخراج شد با همه سختیها و نداریهای او ساختم اما اعتیادش به انواع مواد مخدر؛ شیشه و کراک از یک طرف و کتک کاری و فحش و ناسزا گوییهایش از طرف دیگر زندگی را برایم غیر قابل تحمل کرد.
دادنامهای که زن با خودش آورده بود داد تمام گفتههای او را در مورد اعتیاد شوهر سابقش به مواد مخدر (کراک و شیشه…) و کتک کاری و… تأیید میکرد.
پرویز رضایی- سردفتر اسناد رسمی تهران