خاطرات دفترخانه

امروز اولین روز کاری من در سال جدید بود همانطور که پیش بینی می‌کردم مراجعه کننده زیادی نداشتیم، با این وصف به نظرم یک مورد مشاوره تلفنی و پرسش و پاسخ؛ بی‌حاصلی این روز را تا حدود زیادی…
ادامه مطلب ...

خاطرات دفترخانه: امروز یکی از عجیب ترین خاطرات دفترخانه ای خودم را برای تان بازگو می کنم برای شما نگفتم، حدود دو ماه قبل در دفترکارم تنها بودم که آقایی حدودا چهل و هفت هشت ساله و…
ادامه مطلب ...

خاطرات دفترخانه حدود هفتادساله یا بیشتر به نظر می‌رسید با قدی نسبتا کوتاه و چاق و البته ظاهری آراسته.مرد سعی می‌کرد خیلی شمرده و با متانت کلمات را ادا کند در حالی که درست رو بروی من…
ادامه مطلب ...

به گزارش راهش، پرویز رضایی سردفتر اسناد رسمی در خاطرات روزانه خود نوشت: از مراجعان امروز من دختر خانم و اقا پسری بودند که بیست و دو سه سال بیشتر سن نداشتند البته اگه تو روزگار ما…
ادامه مطلب ...

پرویر رضایی سردفتر اسناد رسمی در کانال شخصی خاطره ای به شرح زیر منتشر کرده است: روز شلوغی بود صدای همکارانم که به مراجعان تذکر می‌دادند از ماسک استفاده کنند مرتب شنیده می‌شد. …
ادامه مطلب ...

بیشتر از هشت سال از جدایی‌شان می‌گذشت خانم قباله طلاق را روی میز من گذاشت و گفت: دویست و هشت سکه طلا مهریه‌ام بود برای اینکه بتوانم طلاق بگیرم مجبور شدم صد و چهارده تای آن را ببخشم…
ادامه مطلب ...

پرویز رضایی سردفتر اسناد رسمی تهران در کانال تلگرامی خود با عنوان خاطرات دفترخانه ماجرای عجیبی را به شرح زیر منتشر کرده است: امروز مرد میانسالی با یک خانم که ظاهراً مسن‌تر از او به نظر…
ادامه مطلب ...

یک روز بیشتر از تاریخ عقد خانم و آقای جوان نگذشته بود هر دو تحصیل کرده و پزشک بودند خانم تقاضا داشت برای او وکالت طلاق بنویسم و بتواند در صورت طلاق حضانت طفل مشترکشان را به عهده بگیرد…
ادامه مطلب ...

یکی از سردفتران اسناد رسمی، یادداشتی درباره این که آیا به زن مطلقه که دوباره ازدواج کرده باشد مهریه تعلق می گیرد یا خیر یاداشتی باعنوان "خاطرات دفترخانه" نوشته است که در ادامه می…
ادامه مطلب ...

آقا اسدالله از کسبه محله است مدتهاست با هم سلام و علیک داریم، امروز خیلی عصبانی بود گفت : آقا این اولین باره که برای پسر کوچکترم به خواستگاری رفتم دوره زمانِ عوض شده همه قصد کلاهبرداری…
ادامه مطلب ...

خاطرات دفترخانهانگار همه هنجارهای اخلاقی و دینی و مذهبی به یک باره فرو ریخته اند امروز آقایی میان سال وارد دفتر کارم شد گفت می خواهم به دخترم وکالت بدهم تا اجازه داشته باشد با هر کس که…
ادامه مطلب ...